- See more at: http://blogtimenow.com/blogging/automatically-redirect-blogger-blog-another-blog-website/#sthash.auAia7LE.dpuf گاهك: جدايي حميد از مرجان

شنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۹۰

جدايي حميد از مرجان

شما و سپيده 4-5 سالي مي‌شود با هم ازدواج كرده‌ايد. پيش از ازدواج٬ دوست صميمي‌اي به نام حميد داشتيد كه اگرچه در ابتدا فقط دوست شما بود٬ اما از آن‌جايي كه اين دوستي‌ پس از ازدواج شما نيز ادامه‌دار شد و حميد زياد به خانه‌تان مي‌آمد٬ الان ديگر دوست صميمي همسرتان نيز شده است و در واقع دوست مشترك شما و سپيده به حساب مي‌آيد.

حميد دو سال پيش با مرجان ازدواج كرد و از آن به بعد رابطه‌ي خانوادگي شما زيادتر شد و دوستي مشتركي ميان شما 4 نفر (شما٬ حميد٬ سپيده و مرجان) شكل گرفت كه البته در همين رابطه‌ي 4 نفره نيز شدت و ضعف‌هايي به چشم مي‌خورد. شايد بتوان شدت دوستي‌ها را به ترتيب زير تعريف كرد:

اول٬ دوستي شما با حميد؛

دوم٬ دوستي سپيده (همسرتان) با حميد؛

سوم٬ دوستي سپيده (همسرتان) با مرجان؛

چهارم٬ دوستي شما با مرجان.

حميد و مرجان هميشه بر سر مسايلي با هم اختلاف عقيده داشتند كه اگرچه در ابتدا چندان مهم به نظر نمي‌آمد٬ اما كم‌كمك تبديل به مشكل و دعواي جدي‌اي شد. الان چند ماهي است كه اختلاف‌هايشان بالا گرفته و تمام تلاش‌هاي شما و سپيده و باقي دوستان براي حل مشكل بي‌نتيجه مانده است. مرجان ماه گذشته به خانه‌ي پدرش رفت و مهريه‌ي خود را به اجرا گذاشت و از سوي ديگر حميد هم دادخواست عدم تمكين مرجان و منع اشتغال او را به دادگاه داد. به نظر مي‌آيد هر دو طرف بر سر لج افتاده و در مسيري پيش مي‌روند كه پاياني جز طلاق در انتظارشان نيست.

ديشب حميد با وضعيت روحي آشفته‌اي به خانه‌تان آمد و ضمن شرح ماوقع٬ از شما و سپيده خواهش كرد روز رسيدگي در دادگاه حاضر شده و به نفع او شهادت بدهيد. از سوي ديگر مرجان هم امروز صبح از محل كارش با سپيده تماس گرفت و خواهش مشابهي را مطرح كرد.

شما مانده‌ايد اين وسط كه چه كار كنيد. حميد مي‌گويد دوستي شما و او قديمي‌تر از هر دوستي ديگري است و شما حق نداريد به نفع مرجان حرفي بزنيد. مي‌گويد حتي اگر خودتان را از بازي كنار بكشيد و به نفع هيچ‌كس شهادت ندهيد٬ باز هم در حق دوستي چندين و چند ساله‌تان خيانت كرده‌ايد. او دوستي دوران مجردي خود را با شما و سپيده به ياد هر دوتان مي‌آورد و چنين به نظر مي‌رسد كه مشابه همين انتظار را از همسرتان هم دارد. از آن طرف همسرتان معتقد است اين‌ها پس‌فردا دوباره آشتي مي‌كنند و برمي‌گردند سر خانه و زندگي‌شان و اگر امروز به نفع هر كدام به دادگاه برويد٬ ديگر رويتان نمي‌شود به ديگري نگاه كنيد. وانگهي همسرتان رگ زنانه‌ش گل كرده است و مي‌گويد در جامعه‌اي كه همه‌ي قوانين به نفع مردها است٬ همين نيمچه حمايتي را هم كه زن‌ها مي‌توانند از هم داشته باشند٬ نبايد كنار بگذارند. منظورش اين است كه اگر هم بخواهد در دادگاه حاضر شود٬ به نفع سپيده حرف خواهد زذ. شما مي‌دانيد تنها در صورتي دوستي‌تان را با حميد حفظ خواهيد كرد كه هم خودتان و هم همسرتان به نفع او در دادگاه حاضر شويد. از سوي ديگر٬ شب‌هايي را كه مهمان خانه‌ي حميد بوديد و مرجان با روي گشاده ازتان پذيرايي مي‌كرد و سفرهايي را كه با هم رفتيد به ياد مي‌آوريد و شهادت عليه مرجان را دور از انصاف مي‌دانيد.

يك‌كلام٬ ختم كلام؛ چه كار مي‌كنيد؟


پ.ن.1. من صورت مساله را با فرض اين‌كه شما آقا هستيد نوشته‌ام. كافي‌ست اسامي را عوض كنيد تا سوال براي خانم‌ها شود. فرقي در مشكل پيش‌آمده ندارد.

پ.ن.2. سوال بعد از ديدن "جدايي نادر از سيمين" به ذهنم رسيد؛ اگرچه اصلن ربطي به خود فيلم ندارد. همين‌جا بگويم: فيلم را ببينيد تا از كفتان نرفته است.

۴ نظر:

  1. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  2. به دلیل اینکه دوست صمیمی‌ام از من تقاضا کرده که در دادگاه حاضر شوم علی‌رغم میل باطنی‌ام میروم ولی به یقین نه با نیت حمایت از یکی و خوش آمد او بلکه بدون دخالت دادن سابقه دوستی خودم با هر یک از دو نفر سعی میکنم همه آنچه را که حقیقت داشته بگویم. حالا ممکنه حقیقت به نفع دوست چندین و چند ساله‌ام باشد یا به ضرر او.

    پاسخحذف
  3. به عنوان فردی که تقریبن در چنین موقعیتیه می‌گم: اگه جز اقوام نزدیک نباشی بهترین حالت اینه که دو نفری که کارشون به دادگاه کشیده رو رها کنی به حال خودشون.
    در واقع در بهترین حالت حتی اگه جز اقوام نزدیکم باشی باید کاری به کارشون نداشته باشی. پدر و مادر و خواهر و برادر اینا خواه ناخواه درگیر هستن. ولی درگیر شدن افراد دیگه اشتباه محضه.
    نفرتی که بین این دو نفر شکل گرفته یه روز در گذر زمان کمرنگ می‌شه اما این که فلانی چرا اون‌جوری رفتار کرد من که بهش بدی نکره بودم چرا به خاطر یکی دیگه (به حق یا ناحق) بهم بدی کرد هرگز فراموش نخواهد شد.

    پاسخحذف
  4. به حمید می گفتم که من همه دوران خوشی که با او همسرش داشته ایم را به یاد دارم. حتی با وجود همه اتفاقات بد و نمی توانم حرفی بزنم یا نظری داشته باشم. دوستشان دارم چون با هم خوب بوده ایم حتی اگر با هم دشمن باشند.

    پاسخحذف