- See more at: http://blogtimenow.com/blogging/automatically-redirect-blogger-blog-another-blog-website/#sthash.auAia7LE.dpuf گاهك

سه‌شنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۹

چه مي‌شود كرد. اين است ديگر. صد بار مي‌شود, يك بار هم ممكن است نشود. خوب نيست آدم همان يك بار را پيراهن عثمان كند و همه‌ي آن نمك‌ها كه چشيده است و همه‌ي آن محبت‌ها كه ديده است ناديده بگيرد و لب به شكوه و شكايت باز كند.

مانند اياز -غلام سلطان محمود غزنوي- كه وقتي خربزه‌ي تلخي را از دست سلطان گرفت, خورد و تعريف بسيار كرد. سلطان كه خربزه را به دهان خود برد و تلخي‌ش را دريافت, از او حال پرسيد. گفت من همه عمر از دست تو شيريني گرفتم. حال چگونه به يك تلخي همه را فراموش كنم و گلايه سر دهم؟

صد بار صدايش كردم و جوابم داد, حالا يك بار هم ممكن است حوصله‌اش نكشيده باشد جوابم را بدهد. شايد صلاحم نديد. شايد خواست سربه‌سرم بگذارد. شايد گفت خيلي پررو شده است, بگذار كمي رويش را كم كنم. چه مي‌دانم.

به آن‌چه دادي, شكر. به آن‌چه ندادي هم شكر. به هر آن‌چه مي‌خواهي بدهي يا نمي‌خواهي بدهي شكر. به همه چيزت شكر. همه‌ش شكر.


پ.ن. اين غزل را از ديوان شمس با صداي سروش اين‌جا بشنويد و لذت ببريد.

۵ نظر:

  1. بخاطر همه ی چیزایی که ازم گرفت و جای خالیشون را تو زندگیم گذاشت شکر.
    غزلش واقعا عالی بود
    مرسی اویس جان

    پاسخحذف
  2. گاهی پیش میاد اویس جان! برای هممون! صبور باش و درایتت رو بکار بگیر...

    پاسخحذف
  3. بخاطر همه آن محبتی که دیدم شکر

    پاسخحذف
  4. خدایا حکمت گامهایی را که برایم برمیداری بر من اشکار کن تا درهایی را که به سویم می گشایی ندانسته نبندم و درهایی را که می بندی به اصرار نگشایم

    پاسخحذف