- See more at: http://blogtimenow.com/blogging/automatically-redirect-blogger-blog-another-blog-website/#sthash.auAia7LE.dpuf گاهك: اين هم از فارسي‌نويسي ما

چهارشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۰

اين هم از فارسي‌نويسي ما

چند وقتي‌ست در فكر هستم تمام ابهام‌هاي نوشتاري‌م را جمع كنم و يك‌جا از آدم صاحب‌نظري٬ كسي كه سرش به تنش بيرزد و حرف حساب بزند بپرسم. گفتم شايد كسان ديگري هم در اين فكر باشند و بد نباشد همه سوال‌ها‌مان را يك‌كاسه كنيم تا سياهه‌ي كاملي از اين ابهام‌ها فراهم شود. من نمونه‌هايي از اين ترديدها را اين‌جا آورده‌ام. نمونه‌هاي نگارشي‌اي‌ست كه بسيار ديده‌ام از يادداشتي به يادداشتي متفاوت بوده و يا بسته به سليقه‌ي نويسنده تغيير كرده است.

فكرم هنوز خام است و هيچ سر و ساماني به‌ش نداده‌ام. شايد اصلن بعضي از اين ترديد‌ها بي‌هوده بوده و شيوه‌ي درست نگارش عبارت مسجل باشد و نيازي به طرح سوال نباشد. شايد هم در برخي موارد٬ تمام حالت‌هاي مورد ترديد درست باشد. اين پست را براي همين اين‌جا آورده‌ام تا به نتيجه‌اي بر سر اين ابهام‌ها برسيم. ضمن اين‌كه ممكن است شيوه‌ي طرح سوال را عوض كنم و به جاي اين كه مثلن بپرسم زنده‌گي درست است يا زندگي٬ سوال را به صورت كلي و اين‌گونه طرح كنم كه آيا در حاصل‌مصدر با پسوند گي حرف هـ حذف مي‌شود يا خير. يا به جاي اين‌كه بپرسم طناب درست است يا تناب٬ بپرسم در كلمه‌هايي فارسي (و نه عربي) هستند٬ آيا درست است كه حرف ط را به ت تغيير دهيم خير.

كاش اين را دست‌به دست كنيد و هر كس هم پيشنهاد يا ابهامي دارد بدهد تا سياهه‌ي درست و حسابي‌اي دست‌وپا كنيم. در حال حاضر در نظر خودم داريوش آشوري گزينه‌ي مناسبي براي طرح اين سوال‌هاست. هم به‌روز است٬ هم سوادش را دارد و هم آدم پاكاري‌ست كه احتمالن به نامه و پرسش‌هايي از اين دست٬ جواب درست‌درماني مي‌دهد. هرچند تأكيدي حتي بر شخص هم ندارم و اگر پيشنهاد بهتري برسد٬ مي‌پذيرم. شايد هم در نهايت براي چند نفر بفرستيمش و ببينيم اكثريت چه مي‌گويند. گفتم كه همه‌چيزش باز است و هنوز هيچ كجاي‌ش را قطعي نكرده‌ام.

مثال‌هايي از ترديد‌هاي من:

دي‌شب / ديشب

عاليست / عالي‌ست / عالي است

زنده‌گي / زندگي

لطفن / لطفا / لطفاً

كتابم / كتاب‌م

بيش‌تر / بيشتر

بي‌هوده / بيهوده

بهترين / به‌ترين

راستش / راست‌اش

كتاب‌هايش / كتاب‌هاش

آمادگي دفاعي / آمادگي‌ي دفاعي

نمايشگاه / نمايش‌گاه

خانه‌ي ما / خانة ما

قضيه‌ش / قضيه‌اش

طناب / تناب


پ.ن. لطفن اگر يقين نداريد٬ با قطعيت سخن نگوييد. خود من تقريبن مطمئن بودم "خانه‌ي ما" درست است. همين الان كسي برايم اين پيوند را از فرهنگستان فرستاد كه مي‌بينم هم‌چنان "خانة ما" (ي كوتاه‌شده بالاي ه) را درست مي‌داند (صفحه‌ي 28). خيلي تعجب كرده‌ام. وقتي بر سر اين ساده‌ترين قطعيت و توافقي وجود ندارد٬ باقي موارد كه جاي خود دارد.

۱۳ نظر:

  1. من فکر می کنم در کتاب های نگارش جدید دبیرستان عبارت درست این ها آورده شده است، حتی در کتاب های ابتدایی هم می توانید این ها را چک کنید، چون برام جالب بود که نسبت به زمان ما تغییرات زیاد بود.

    پاسخحذف
  2. قبول دارم. ولي احتمالن كساني كه تغييراتي در اين‌ها داده‌اند دلايلي براي اين نوآوري‌هاي خود داشته‌اند. خاصه اين‌كه بسياري‌ از اين افراد خود در حيطه‌هاي زبان‌شناسي صاحب‌نظرند.

    پاسخحذف
  3. به نظرم كه ايده خوبي است و بسيار هم حايز اهميت. نميدانم در جريان هستي كه فرهنگستان زبان و ادب فارسي مدتي پيش اقدام به تهيه مجموعه‌اي تحت عنوان دستور خط فارسي نمود كه اتفاقا چندين ويرايش از آنرا هم تاكنون بيرون داده است. با توجه به بنيه علمي و سبقه طولاني فعاليتهاي انجام شده در آنجا به نظرم كار قوي و قابل دفاعي آمد.
    لينك صفحه اينترنتي اين مجموعه را اينجا ميگذارم كه نگاهي بيندازي و نظرت را به من هم بگويي.
    http://www.persianacademy.ir/fa/dastoorpdf.aspx

    پاسخحذف
  4. پدرام عزيز ممنون از لينك. خيلي كمك خوبي است. هرچند تا همين‌جا كه دو‌سه صفحه‌اي‌ش را خوانده‌ام كلي سوال جديد برايم ايجاد شده است. حتمن درباره‌ش مي‌نويسم. شايد هم اين يادداشت را به‌روز كنم. در هر حال خيلي ممنون.

    پاسخحذف
  5. این‌ها ۱۰۰٪: زندگی، لطفاً، کتابم، راستش، کتاب‌هایش، آمادگی دفاعی، خانه‌ی ما، قضیه‌اش

    پاسخحذف
  6. منبع‌تان چيست؟ دست‌كم بر اساس همين مصوبات فرهنگستان كه پدرام لينكش را گذاشته است "خانة ما" درست است نه "خانه‌ي ما". لطفن اگر با اين قطعيت سخن مي‌گوييد منبع و يا دست‌كم استدلال خودتان را هم بگوييد. وگرنه هر كسي مي‌تواند بگويد 100%. ضمن اين كه اصلن در بحث‌هايي نظير اين 100% معنايي ندارد. چون حتي اگر همه چيزي بگويند، كسي با استدلال متفاوت (و شايد هم درستي) مي‌تواند نظري متفاوت از همه داشته باشد. هدف اين يادداشت و فراخوان هم فراهم آوردن اجماعي قابل اتكا (و نه لزومن 100درصدي) است.

    پاسخحذف
  7. سلام

    آقای داریوش آشوری در مقدمه ترجمه‌ی کتاب ماکیاولی درباره چندتایی از تردیدهایتان توضیح داده.
    در مورد زندگی یا زنده‌گی یک وقتی یک استاد زبان فارسی دانشگاه بهم گفت که اکثر اسامی که موقع جمع بستن گ می‌گیرند ریشه در زبان پهلوی دارند مثلا زنده در پهلوی زندگ بوده و این گ در طول زمان به ه تبدیل شده اما به هنگام جمع بستن یا مشتقات دیگر ساختن دوباره خودش را نشان می‌دهد مثل زندگی یا زندگانی.

    با احترام

    بهار

    پاسخحذف
  8. دربارۀ مرجع تصمیم‌گیری خط فارسی دو حالت می‌تونیم داشته باشیم: 1. دستور خط فارسی که فرهنگستان تصویب کرده، 2. سلیقۀ شخصی!
    واقعیّت اینه که مرجع‌گرایی و استانده‌پذیری در ما فارسی‌زبان‌ها رفتار چندان شایعی نیست؛ یعنی از هر دری که حرف بزنیم، درنهایت حالت دوم رو درپیش‌خواهیم گرفت! البته خیلی هم بدون غر زدن این کار رو نمی‌کنیم. اوّلش معمولاً یه غری به جون فرهنگستان می‌زنیم، که مثلاً باید اونا یه کاری می‌کردن (که یعنی فکر می‌کنیم نکردن، که البته کردن و «دستور خطّ فارسی» هم سال‌هاست که در وبگاه فرهنگستان در دست‌رسه)؛ بعد هم که فهمیدیم قبلاً این کارا شده، نقدهایی رو که به کار فرهنگستان وارد می دونیم بی‌درنگ در خطّ خودمون اعمال می‌کنیم (این اشکال به خود من هم وارد بوده)!ا
    امّا به نظر منطقی می‌آد که به حرفای فرهنگستان بیشتر گوش کنیم و دل بدیم. وقتی حرف از فارسی و مسأله‌های مربوط به فارسی می‌شه شاید نام فرهنگستان از ذهن خیلی‌هامون بگذره، پس شاید منطقی باشه که صلاحدید این تنها مرجعی که بیشترمون در این مورد می‌شناسیم ملاک کارمون بشه؛ دست‌کم به این دلیل که مرجع دیگه‌ای نیست که جمعیت زیادی بشناسند. این یعنی گراییدن به مرجع‌های پرشمار که هم‌گرایی در اون‌ها سخت و دیر رخ می‌ده (شاید هم رخ نده)!ا
    دربارۀ خطّ (فارسی) زیاد می‌شه حرف زد. من به این مسأله هم دوست دارم نگاه تاریخی و درزمانی داشته باشم؛ امّا در نوشتار امروز، درست می‌دونم که از صلاحدیدهای فرهنگستان پیروی کنم، هرچند اگه به مذاقم خوش نیاند.

    پاسخحذف
  9. من خودم در این قبیل موارد از مشی‌ای که به هم‌راه دلایلش در زیر می‌آرم استفاده می‌کنم. اما پیش از شروع اضافه کنم که (جز بند اول) کلا در این قبیل امور، به سختی بشه معیار قاطعی پیدا کرد، یا شاید به بیان دیگه به‌تره بگم کسانی که می‌تونن در این‌باره معیاری وضع کنند، تا به‌حال دلیلی ندیدند هم‌چه کاری کنند!
    1.طناب درسته. تناب کلا غلطه و در فارسی نداریم. هرچند مشابه‌هایی گول‌زننده‌ای از این دست در فارسی هست: حیات (زندگی)/حیاط (بخشی از منزل)، شصت (عدد)/ شست (انگشت)
    2.هرچند حروف زبان عربی جوری وارد زبان ما شدند که دیگه نمی‌تونیم ازشون خلاص بشیم، اما در این میون بعضی از نشانه های زبان عربی کم‌تر از باقی وارد شدند و می‌شه از اون‌ها صرف‌نظر کرد. مشخصا منظورم تنوین و همزه هستند.
    بنابراین می‌شه از تنوین کلا صرف نظر کرد و به‌جای همزه از حرف یای فارسی استفاده کرد: لطفا (لطفاً) و خانه‌ی ما (خانهء ما).
    نکته 1: نوشتن "ن" به‌جای همزه (لطفن)، ابداعیه که اخیرا رایج شده و کثرتِ تکرارش به گونه‌ایه که نه اون‌قدره که بشه گفت کلا غلطه، نه اون اندازه‌س که بشه گفت صحیحه. هنوز بیش‌تر سلیقه‌ایه (من خودم نمی‌پسندمش).
    نکته 2: یایی که در "آمادگی‌ی دفاعی" آوردید نه ربطی به این قضیه داره و نه اساسا درسته. در این قبیل موارد، وقتی احتمال داره خواننده عبارت وصفی (صفت/موصوف) یا اضافی (مضاف/مضاف‌الیه) رو اشتباه بخونه، برای کمک بهش می‌شه از کسره استفاده کرد: آمادگیِ دفاعی.
    3.در زبان فارسی پسوند قیدسازی به نام "گی" نداریم؛ اما پسوندهایی مشابه داریم: گاه (دانش‌گاه)، گان (پادگان)، گر (کشت‌گر).
    ظاهرا به همین دلیل بعضی‌ها تبدیل "ه" به "گـ" در کلماتی مانند "خانگی/یگانگی" (به‌جای خانهی/یگانهی) رو که گویا به‌خاطر سهولت در تلفظ بوده رو به اشتباه "خانه‌گی/یگانه‌گی" می‌نویسند.
    4.در بحث جدانویسی منوال اینه که اگر اجزای سازنده‌ی عبارتِ کلی، به‌طور مجزا و منفرد برای مخاطب آشنا بودند، به‌تره جدا نوشته بشن: کشتی‌رانی (کشتیرانی)، کتاب‌ها (کتابها). اما اگر اجزا آشنا نیستند، بحث سلیقه‌ای می‌شه: وحشت‌ناک/وحشتناک.
    نکته: من بنا به سلیقه‌ی شخصی حتا این‌ها رو هم جدا می‌نویسم؛ چرا که مخاطب فارسی تمام این پسوندها رو در کلماتی (مثل سوزناک)، به‌صورت مجزا و جدانوشته دیده و با اون‌ها آشناست.
    5.تمام حرف‌های "ی" نوشته‌ی شما عربی هستند. تفاوت در دو تا نقطه‌ی زیر حرف یا هست که اگر نباشند، اون رو به یای فارسی تبدیل می‌کنه (ی/ ي‌).
    6.پستی در وبلاگم در این‌باره نوشتم که خیال می‌کنم سرزدن بهش بی‌فایده نباشه:
    http://nooshgah.wordpress.com/2011/02/01/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B9%D8%B6%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%87%D8%A7%D8%AA%D9%90-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D9%90-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8/
    با احترام.

    پاسخحذف
  10. نوش‌گاه عزيز، ممنون از توضيح‌هايت. هرچند حتي در نكته‌ي اول هم گمان نمي‌كنم با چنان قطعيتي كه شما ازش سخن گفته‌اي باشد. ضمن اين‌كه مثال‌هاي شما نشان مي‌دهد منظور مرا درنيافته‌اي. حيات و حياط دو كلمه‌ي متفاوت با دو معناي متفاوت و دو شكل متفاوت هستند. ولي تناب همان طناب است كه برخي آن را در راستاي فارسي‌سازي كلمات عربي يا شبه‌عربي به كار بسته‌اند. با چنان قطعيتي كه شما آن را رد كرده‌ايد، بد نيست نگاهي به كتاب شهريار كوچولو با ترجمه‌ي شاملو بيندازيد كه اولين بار چنين ابداعي را به كار گرفت. احتمالن هردومان قبول داريم كه شاملو از روي شكمش چنين تصميمي نگرفته بود و دليلي براي نوشتن تناب به جاي طناب داشت.
    در مورد "گي" هم من جايي از آن به عنوان پسوند قيدساز نام نبردم كه شما آن را رد كرديد. من از تركيب پسوند "گي" با صفت سخن گفتم كه حاصل‌مصدر مي‌سازد: زنده+گي=زندگي يا زنده‌گي
    در مورد اين نقطه‌هاي زير ي هم اگر كسي دستم را بگيرد و بگويد چگونه مي‌توانم درستش كنم ممنون مي‌شوم.
    باز هم ممنون از زمان و توضيحات‌تان. هرچند همچنان نگراني‌مان بابت قطعيت‌هاي سليقه‌اي سرجايش است. مال من كه هست. شما را نمي‌دانم. :)

    پاسخحذف
  11. اویس جان
    اول اینکه من توافق گسترده ای ندیده ام. اما به عنوان کسی که عاشق داستان نویسی و شعر سرایی فارسی ام وظیفه دیدم که نظرم را بگویم:
    همان گونه که دیگر نمی گوییم "این روز" و می گوییم "امروز"، "دیشب" نیز قابل استفاده است.
    در مورد واژه زندگی باید بگویم(اگر اشتباه نکنم) که این واژه از "زنده" و "گی" تشکیل نشده بلکه از "زندگ" و "ی" تشکیل شده که به مرور زمان "زند" تبدیل به "زنده" شده چون برنامگ که شده برنامه.
    کتاب هاش و کتاب هایش ،هر دو را درست می دانم (با توجه به استفاده از هر دو در ادبیات تاریخی ما)
    در مورد بقیه یقین ندارم . بعضی را شخصا ترجیح می دهم شاید از روی عادت.

    حامد

    پاسخحذف
  12. اویس جان این چند روزه وقت نکردم یادداشتی رو که زیر «اين هم از فارسی‌نويسی ما» نوشته بودم کامل کنم. در ادامه، دربارۀ واژه‌هایی که مطرح کرده بودی، صورت‌های (از نگاه فرهنگستان) درست رو می‌نویسم و توضیح و ارجاع به دستور خطّ فارسی رو جلوشون می‌آرم:

    دیشب: واژه‌های بسیط سر هم نوشته می‌شوند. دیشب در فارسی بسیط است، اگرچه زمانی مشتق بوده، امّا امروز جزء نخست آن شناسایی‌پذیر نیست [دستور خطّ فارسی، ص 40، بند 6]. حتّی واژه‌های مرکّب بسیط‌گونه هم سر هم نوشته می‌شوند؛ واژه‌هایی مانند آبرو و یکشنبه [دستور خطّ فارسی، ص 40، بند 6].

    عالی‌است: [دستور خطّ فارسی، ص 25]

    زندگی: [دستور خطّ فارسی، ص 27، پانوشت 1]؛ املای «زنده‌گی» روشی نوست که در کتاب‌های چند ده سال اخیر دیده می‌شود. امّا دلیل وجودی میانجی «گ» در واژه‌های این‌چنینی: واژه‌هایی که امروز در فارسی به های بیان حرکت پایان می‌پذیرند، در فارسی میانه (پهلوی) به «ـَگ» پایان می‌پذیرفته‌اند؛ برای نمونه «زنده» در فارسی میانه «زندَگ» بوده. توجّه شود که در واقع «زندَگ» به «زندَ» تبدیل شده بود و برای آن‌که به دلیل نشان داده نشدن همیشگی فتحۀ پایانی اشتباه‌های زیادی در خواندن واژه‌هایی مانند «زند»، «خان»، «جام» و ... پدید می‌آمد، به پایان این واژه‌ها یک «ـه» می‌افزودند که البته فقط ارزش فتحه (و بعدها در فارسی ایرانی کسره) داشت؛ از همین رو، به آن «های بیان حرکت» یا «های ناملفوظ» می‌گفتند. در فارسی میانه اگر می‌خواستند از صفت‌های پایان‌پذیر به «ـَگ» اسم بسازند، پسوند «ـیهْ» به آن‌ها می‌افزودند. بنابر این از صفت «زندَگ» اسم «زندَگـیهْ» ساخته می‌شده. این واژه‌ها وقتی از فارسی میانه به فارسی نو می‌رسیدند، این‌گونه نبوده که لغت «زندَگ» به‌صورت «زنده» به فارسی برسد و در فارسی از آن اسم ساخته شود؛ بلکه اسم و صفت با هم از فارسی میانه به فارسی رسیده‌اند و «زندَگـیهْ» به «زندگی» تبدیل شده. حجم زیاد این واژه‌ها سبب شد تا این قاعده در فارسی پدید آید که واژه‌های پایان‌پذیر به «ـه» در زمان گرفتن پسوند‌هایی مانند «ـی» و «ـانه» و ... یک «گ» بگیرند و گمان شد که این حرف میانجی‌است و امروز نقش همان میانجی را هم در زبان پیدا کرده؛ به‌گونه‌ای که در واژه‌های با تبار غیرایرانی مانند «بی‌قاعدگی» هم ظاهر می‌شود.
    بعدها در شیوه‌های املایی مختلف مانند املای زبان کُردی در همه جای واژه‌ها برای نشان دادن فتحه از «ـه» استفاده شد. برای نمونه در کُردی زندگی را «باور» را «باوه‌ری»، «عربی» را «عه‌ره‌بی» و «عقیده» را «عه‌قیده» می‌نویسند. «زندگی» هم ٭«زنده‌گی» می‌تواند نوشته شود. شاید به تقلید از کُردها در دهه‌های اخیر این اصلاح خط به شکل ناقص به فارسی هم راه یافته. به نظر نگارنده، این اصلاحگری چندان کارساز، و بنابراین لازم نیست.

    لطفاً: [دستور خطّ فارسی، ص 37]

    کتابم: [دستور خطّ فارسی، ص 26]

    بیشتر: [دستور خطّ فارسی، ص 23]

    بیهوده: [دستور خطّ فارسی، ص 22-23]

    بهترین: [دستور خطّ فارسی، ص 23]

    راستش: [دستور خطّ فارسی، ص 26]

    كتاب‌هايش: [دستور خطّ فارسی، ص 28]؛ در فارسی گفتاری و نیز فارسی ادبی «کتاب‌هاش» گفته و نوشته می‌شود.

    آمادگی دفاعی: [دستور خطّ فارسی، ص 28]

    نمايشگاه: [دستور خطّ فارسی، ص 40]

    خانۀ ما: [دستور خطّ فارسی، ص 28]؛ «خانه‌ی ما» غلط نیست [نک دستور خطّ فارسی، ص 25، پانوشت 1]، امّا برای رعایت روش‌های تصویبی فرهنگستان بهتر است این‌گونه ننویسیم.

    قضيه‌اش: [دستور خطّ فارسی، ص 26]؛ روشن است که در فارسی گفتاری «قضیه‌ش» می‌گویند (و البته می‌نویسند).

    طناب: واژه‌هایی هستند مثل «تهران» و «غلتیدن» که «طهران» و «غلطیدن» هم نوشته شده‌اند. در این‌جا کاربرد «ط» به جای «ت» به آن دلیل بوده در کتاب‌های قدیمی هنگام نسخه‌برداری‌ها «ت» به‌سادگی با «ب»، «ث» و «پ» اشتباه می‌شده. دلیل‌های دیگری هم بوده؛ برای نمونه هرگاه چند کلمه با یک املا می‌داشتند، یکی را به حرفی دیگر می‌نوشتند؛ مثل «صد» به جای «سد». واژه‌های جغرافیایی و واژه‌های بیگانه و محلّی هم از یک سو به پیروی از تلفّظ و املای زبان مبدأ یا واسط و از سوی دیگر برای بومی‌سازی در فارسی با املاهای گوناگون آمده؛ مانند «اتاق» و «اطاق» یا «اوطاق» [نک دستور خطّ فارسی، ص 44 به بعد].

    پاسخحذف
  13. مدّت‌ها پیش صحبتی دربارۀ تنوین در وب‌نوشتت طرح کرده بودی که (هرچند دیر، امّا) مطلبی هم من زیر اون نوشته بودم که نفهمیدم چرا فرستاده نشد و زیر پست تو قرار نگرفت. یه ویدئو هم از نظرهای شخصی‌م در این حوزه، البته خیلی موجز (و بنابراین شاید آشفته و پیچیده) ضبط کردم و نشونی دانلودش رو برات فرستادم که اون رو هم نمی‌دونم دیدی یا نه. به هر حال، زیر این پست تازه‌ت اون بحث هم تلویحی پوشش داده می‌شه

    پاسخحذف