- See more at: http://blogtimenow.com/blogging/automatically-redirect-blogger-blog-another-blog-website/#sthash.auAia7LE.dpuf گاهك: منِ اين‌جا و آن‌جا

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۹

منِ اين‌جا و آن‌جا

يكي از چيزهايي كه در زندگي اينجا آزارم مي‌دهد٬ مساله‌ي زبان است. زبان كه مي‌گويم٬ البته مرادم سلام و احوال‌پرسي و مطالب درسي و تعريف اتفاق‌هاي روزمره و تدريس در كلاس و گپ زدن با دوستان و دانشجويان ديگر و مهماني رفتن و اين حرف‌ها نيست كه اين مراحل را پيش‌تر از سر گذراندم. گاهي هم كه چشم مي‌گردانم مي‌بينم كه در زيان روزمره‌اي از اين دست٬ از دور و بري‌هايم سر و گردني بالاتر هستم و معمولا در مقام مقايسه٬ در جمع كساني كه زبان مادري‌شان انگليسي نبوده و در كشور انگليسي‌زباني هم زندگي نكرده‌اند٬ خود را جزو بهترين‌ها مي‌يابم.

زبان را به عنوان ابزاري براي طنازي و شوخ‌طبعي مي‌گويم. ابزاري براي كار پيش بردن و در و تخته را جور كردن. چيزي كه در فارسي دست‌گيره‌ام بوده و ياري‌ام مي‌داده است تا در وقت ضرورت كلام سختي را با زبان "يكي به نعل٬ يكي به ميخ" به نرمي بازگويم و يا در جدي‌ترين لحظات هم با طنز سنجيده و مناسب حالي يخ مقابلم را بشكنم و ابتكار را در دست گيرم٬ گوهري است كه در زبان دوم نيافتم. نه اين كه نجسته باشم. جستم و نيافتم.

گاهي با خودم فكر مي‌كنم يكي از نيازهاي آدمي-كه در مرتبه‌بندي نيازهاي مازلو مي‌توان آن را در ردة نيازهاي سطح بالا به حساب آورد- نياز به بامزه بودن است. اين كه فرد بتواند حدي از شوخ‌طبعي و طنازي را در درون خود داشته باشد و البته سنجيدگي آن را هم كه بداند كجا آن را به كار گيرد. سنجيدگي‌اش را دارم؛ اما گاهي كه مجبورم كلامي را كه در فارسي مي‌تواند طرف مقابلم را روده‌بر كند٬ تنها به دليل نداشتن واژه‌هاي درست و به جا فرو بخورم و سخن معمولي‌اي را جايگزين آن كنم٬ حالم گرفته مي‌شود. از گفت‌وگو باز نمي‌مانم؛ اما لذتي را هم كه از يك مباحثه‌ي ساده مي‌توانستم ببرم٬ نمي‌برم.

اين‌گونه مي‌شود كه من كه در فارسي مي‌توانم با سخنم اين و آن را بخندانم و آدم شوخ‌طبعي باشم و به وقت ضرورت با كلامم راهي بگشايم و تيري را در تاريكي بر هدف بنشانم٬ در انگليسي مي‌شوم آدمي كه تنها درست صحبت مي‌كند٬ نه چيزي بيشتر. كاريش هم نمي‌توان كرد.

۵ نظر:

  1. درد دل منو گفتی اویس جان... کانادایی ها به شوخ طبعی معروفن... خیلی هم خوش خنده هستن... لذا با فن زبان میشه کلی باهاشون گفت و خندید و گاهی کار را پیش برد... اما حیف که زبان مانع میشه! بدتر اونه که این شوخ طبعی در محیط کارشون براشون مهم هم میشه...

    گاهی فکر میکنم خوش به حال اینایی که زبان مادریشون انگلیسی هست و هرجا میرن همه باید زبانشون را خوب بفهمن... و اگر نفهمن این نقطه ضعفشون محسوب میشه!

    درد دلی بود

    / خوب باشی رفیق

    حامد صارمی

    پاسخحذف
  2. اويس جان. براي من جاي سوال شد. يعني اصولاً نبايد در اين زمينه خلاءي در زبان انگليسي وجود داشته باشد. احتمالاً خيلي نگشته ای و الا قطعاً مي يافتي. براي مدتي کلاس زبان دکتر رضواني را مي رفتم که دکتراي زبان شناسي داشت و استاد زبان فارسي و انگليسي بود. (اتفاقاً شاگردي شجريان را هم مدتي کرده بود). مي توانم به صراحت بگويم که اين آدم دريچه جديدي از دنياي زبان انگليسي را به روي من باز کرد.
    ميثم نورزيان

    پاسخحذف
  3. ميثم جان٬ به نظرم موضوع كلام مرا درست متوجه نشدي و شايد هم من بد بيانش كردم. بحث يادگيري زبان نيست كه مثلا پيش اين استاد و آن استاد بروم. در يادداشت هم توضيح دادم كه در زبان روزمره و حتي بالاتر از آن در تدريس و مباحثه مشكلي ندارم. مشكل در سطح بالاتري اتفاق مي‌افتد٬ آنجا كه ديگر اين سطح از زبان تو را راضي نمي‌كند (و دقيقا مانند مراتب نيازهاي مازلو كه با ارضاي يك نياز٬ نياز سطح بالاتري فعال مي‌شود) دلت مي‌خواهد كه با زبان و ريزه‌كاري‌هاي آن بازي كني. اين هم ديگر كار كلاس رفتن نيست. نياز به زمان طولاني و حضور در محيط و امثال اين‌ها دارد. گيرم كه به نظرم هيچ گاه موفقيت صددرصد حاصل نمي‌شود. به نظر حامد هم در بالا نگاهي بينداز. او دقيقا منظور مرا از اين نارسايي درك كرده است.

    پاسخحذف
  4. dadash vaghean gol gorfi. In moshkeli hast ke man ham inja daram. Manam az lahaze zabane English ozam bad nis, ILI ro tamum kardam, Konkur zaban ro 100% zadam va ... ama hargez unjoori ke mikhastam natunestam ba doostaye americaeem "be ghole khodemun" chaghsalamati konam. shayad kheyli vakhta az tahe del shad boodam o khastam shadimo ba doostaye kharejim ghesmat konam, ama nashod! masalan hamin ye mahe pish bud ke ba bachehaye Lab., raftim BBQ. Kheyli khosh gozasht va akharesh ke hame dashtim az ham joda mishodim, man be yeki az doostaye americaeem goftam "Omidvaram bazam zoodtar dore ham jam shim o hamo bebinim". Midooni chi goft? goft "kei? emrooz? koja?!"
    shayad yeki az dalayelesh in bashe ke ma Iraniha kheyli zehnemoon pichide fek mikone, ama kharejiha va makhsoosan americaee ha kheyli sade fek mikonan, sade harf mizanan, sade mikhandan, va ...

    پاسخحذف
  5. چيه؟! سخته؟!
    مخ زدن تو خارج راحت نيست؟!
    D:
    (;

    پاسخحذف