هنوز سیل انتقادها به برنامهی مناظرهی نامزدهای ریاست جمهوری ادامه دارد و
خود کاندیداها هم، بعضیشان –چه در جلسهی مناظره و چه بعد از آن- به این شیوه اعتراض
کردند و حتی شنیدم که ضرغامی هم کوتاه آمده و تلویحا بعضی اعتراضها را پذیرفته است.
من اما ایراد جدیای در این برنامهی چند ساعته ندیدم و حتی بگویم به نظرم خیلی هم
خوب برگزار شد. حالا نه اینکه هیچ ایرادی در کار نباشد، اما منظورم این است که
اگر بنا بر این بود که کاندیداها را در زمانی محدود از جوانب مختلف در مقایسه با
هم قرار بدهند و نه فقط اطلاعات و سواد عمومی آنها، که حتی روحیات آنها را
بسنجند، شیوهی خوبی در پیش گرفته شد.
نکتهی اول اینکه حرفهای از پیش آماده شده را همه خوب بلدند بزنند. یعنی اینطور
بگویم که این آقایان – به جز غرضی که به نظرم بیشتر برایش نوعی تفریح و تنوع است
این برنامهی کاندیداتوری- هر کدام خدا نفر مشاور در زمینههای مختلف دور و برشان
هستند که میتوانند سخنرانیهای خوشگل براشان آماده کنند و دستشان بدهند که از بر
کنند و بیایند تحویل مردم بدهند. این همان نکتهای است که در گفتوگوهای تلویزیونی
انفرادی کاندیداها هم میدیدیم که در بسیاری مواقع، بیش از آنکه جواب مجری –عابدینی-
را بدهند، فرصت را غنیمت میشمردند که درسهای به خاطر سپردهشان را پس بدهند، ولو
اینکه به سوال هیچ ارتباطی نداشته باشد. این هم البته خوب و لازم بود، چرا که نشان
میداد دور و بر هر کاندیدا را چه افرادی با چه سطح و نگرشهایی پر کردهاند؛ اما
کافی نبود. یعنی علاوه بر سنجش حلقهی مشاوران هر کاندیدا، لازم بود خود این
کاندیداها را هم در موقعیتی رقابتی به تله بیندازند و ببینند در عالم واقع و اگر
به خودشان باشد، چند مرده حلاجند. اینکه میگویم، یعنی حتی اگر هم برنامهی
مزخرفی بود، تنها همچین کاری میتوانست روحیهی انتقادی واقعی این کاندیداها را
نشان دهد که کدامشان به رویهی نادرست اعتراض کردند –عارف و رضایی و کمی هم
روحانی- و کدامشان با لذت و شنگولی در مسابقه شرکت کردند و کف زدند–غرضی و
حداد- و کدامشان مانند شاگرد زرنگها سعی
میکردند هی دستشان را بالا ببرند و بگویند آقا ما بلدیم و تند تند درسهاشان را
پس بدهند. منظورم قالیباف است که البته یک سر و گردن هم از بقیه بالاتر ظاهر شد.
باز خوبی دیگرش این بود که حتی در رفتار انتقادی و اعتراضی به برنامه هم باز
تفاوت روحیهها مشخص شد که رضایی متانت و جبروت خودش را حفظ کرد و در مقابل، دکتر
عارف با مجری سر به یکی به دو کردن را باز کرد و وسط حرفش پرید و قهر کرد و بعدش
هم دوباره آشتی کرد و برگشت به بازی. که خوب نبود در نظرم این برخورد عارف. اما به
هر حال روحیهی کاندیداها را تا حدی نشان داد و شاید بتوان با اندکی اغماض، آن را
تعمیم داد به رویکرد کلی و جنمشان در مملکتداری و اینکه تا چه حد اهل مخالفت و
اعتراض با رویههایی خواهند بود که به نظرشان نادرست بیاید. وگرنه بقیه –حتی اگر
هم موافق نبودند- صدا ازشان درنیامد.
بعد هم این که در همان قسمت تستی که بیشترین انتقادها به آن وارد بود، اتفاقا
خیلی لازم بود که کاندیداها را در موقعیت صفر و یکی قرار دهند تا آنچه را که ته
ذهنشان است دربیاورند. یعنی اینطور بگویم که همین نکته که پارامترهای زیادی را
وارد سوال نکردند و از آقایان خواستند با اطلاعات محدود انتخابی از گزینهها داشته
باشند، بهترین شیوه بود برای اینکه راه را بر لفاظی و این شاخه و آن شاخه پریدنهای
بیحاصل ببندد و اصل حرفشان را بیرون بکشد که البته بسیاریشان از زیر جواب در
رفتند و پاسخی ندادند. راستش من اگر جای حیدری بودم، در این قسمت بیشتر گیر میدادم
که وادارشان به جوابگویی کنم. چرا که انتخاب و تصمیمگیری درست در شرایط اضطراری و
با دادههای محدود هم خودش هنری است که باید امتیازی داشته باشد. وگرنه وقتی تمام
اطلاعات و دادهها تکمیل باشد، دیگر به قول کروبی –که خدا حفظش کند- ننهجان آدم
هم میتواند جواب درستی بدهد. سوالها اتفاقا بسیاریشان سوالهای خوبی بودند و اگر
به شیوهای مجبورشان میکرد جواب دهند، ته ذهن خیلیهاشان جارو میشد و به نمایش
گذاشته میشد. بالاخره وقتی بحث الویتبندی میشود، یک کاندیدا باید بداند که مثلا
وزن بیشتری به صنایع کوچک و زودبازده میدهد یا صنایع سنگین. بله، البته هردوشان
مهم است، اما بحث وزن بیشتر و الویتدهی است، ولو اینکه در حد ۴۹ به ۵۱ باشد و بارها
هم مجری همین نکته را توضیح داد ، وگرنه طبیعی است که هر دوشان را باید با هم پیش
برود و نمیتوان هیچ کدامشان را به طور کامل رها کرد. اما اینکه کاندیدای ریاست
جمهوری نداند یا نخواهد بگوید که ته ذهنش به کدام اینها الویت بیشتری میدهد، به
نظرم خودش مصیبتی است. یا مثلا در مورد کاهش و افزایش مالیات بر شرکتها.
در مورد تصاویر البته، به نظرم بهتر بود که در موردشان توضیحی داده میشد که
مثلا اشتباهی نظیر معدن و دره که عارف مرتکب شد، پیش نیاید. یعنی حتی اگر تصویر هم
نشان نمیدادند و مثلا فقط به جایش کلمهای –مثلا معادن- مینوشتند هم کفایت میکرد.
یا اینکه مجری خودش توضیح میداد که این تصویر فلان چیز است که بیننده را به
اشتباه نیندازد. به خصوص در مورد همین تصویر معدن که شاید اگر رضایی اشارهی درست
را نمیکرد، بقیه هم همان اشتباه عارف را قرقره میکردند. البته در همین باره، ما
هم باید یاد بگیریم که وقتی گفتوگوها تا این حد بداهه و بدون پیشزمینه انجام میشود،
باید انتظاراتمان را منطقی و معقول کنیم و بپذیریم که قرار نیست همه به هر سوالی که
ازشان میشود، جواب درست و سنجیده بدهند. یعنی دیگر موضوع مقایسهی آدمها میشود و
اینکه کدامشان به خودی خود –و بدون پشتیبانی خیل مشاورانشان- هم آدمهای ورزیدهتر
و بهروزتری هستند. با این حساب، اینکه مثلا عارف نتوانست در نگاه اول معدن را از
دره تشخیص دهد، لزوما به معنای بیسوادی یا گیجی او نیست. کما اینکه در خیلی سوالات
دیگر جوابهایش از دیگران سنجیدهتر بود. یا قالیباف که به همه سوالات با ژست
آمادگی کامل جواب داد، معنایش این نیست که قاطی افاضات، چرت و پرت هم از دهانش در
نیامده باشد، که البته آمد. بالاخره بداهه بوده است دیگر. طبیعی است این چیزها.
نکتهی آخر هم اینکه، این برنامه یک خوبی دیگری هم داشت و آن این که نشان داد
آدمهایی که در گذشته و همین حالش مصادر بالای مدیریتی و سیاسی کشور را بر عهده
داشتهاند و دارند، بعضیشان تا چه اندازه فسیل و خالی از هر حرف و فکر و ایدهای هستند
و اینجاست که آدم خیلی راحت دستش میآید که چرا اوضاع و احوال مملکتمان اینطور
در گل مانده است. مثال و شاهد زندهاش حداد عادل که آدم باورش نمیشود این چنین
آدم پرتی سالها رییس قوهی مقننه (یعنی سومین مقام کشور) بوده است. یا مثلا غرضی
که سالها در وزارتخانههای مختلف وزیر بوده است و بالاخره حتی اگر همان تجربیات
دوران وزارتش را هم میخواست به کار بگیرد، باید سنگینتر و آمادهتر ظاهر میشد.
من به برنامهی مناظرهی صدا و سیما رای مثبت میدهم. خاصه اینکه هیچ شاهد
قابل توجهی از جانبداری و بیعدالتی درش به چشمم نیامد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر