- See more at: http://blogtimenow.com/blogging/automatically-redirect-blogger-blog-another-blog-website/#sthash.auAia7LE.dpuf گاهك: باز هم رسانه‌ي ملي

دوشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۹۱

باز هم رسانه‌ي ملي

اين يادداشت را در روزنامه‌ي شرق امروز از اين‌جا بخوانيد.


آن يکي پرسيد اشتر را که هَي
از کجا مي‌آيي اي اقبال‌پَي
گفت از حمام گرم کوي تو
گفت خود پيداست از زانوي تو
"مثنوي معنوي – دفتر پنجم"

شايد شما هم گذرتان به اين برنامه‌هاي صبحگاهي راديو جوان خورده باشد كه به زور حرف‌هاي بي‌محتوا و شوخي‌هاي بي‌مزه‌ي مجريانش تلاش مي‌كند تا به شنوندگان تلقين كند بهترين روز زندگي‌شان را شروع كرده‌اند و هيچ چيزي از اين كه هست بهتر و زيباتر نمي‌تواند باشد. ديروز، سه شنبه 16 خرداد، ساعت 7:45 صبح، در حال انتخاب موسيقي‌اي براي پخش در اتومبيل بودم كه يكهو صداي خانم مجري با همان لحن لوده و تكراري‌اش در ماشين پيچيد كه: "شما هيچ مي‌دونستيد كه سعدي شيرازي، عليه‌الرحمه، روان‌شناس بوده؟ اِه؟ مي‌گيد نه؟؟ مدركش موجوده!" بعد چنان كه انگار دارد براي كودكان 6-7 ساله سخن مي‌گويد، از شنوندگان مي‌پرسد: "اون داستان اشتر و زانو و حمام و اينا را يادتونه؟" برق از سرم پريد. اما كار از كار گذشته بود و خانم مجري داشت بي كمترين شرم و درنگي شعر بالا را از دفتر پنجم مثنوي معنوي به ريش سعدي مي‌بست و به خورد شنوندگان مي‌داد. البته به همين مقدار هم بسنده نكرد و شعر را با يكي دو اشتباه خواند تا اگر گل بود، به سبزه نيز آراسته شود. براي مثال، هي و پي (هر دو به فتح حرف اول) را با كسره خواند و به جاي اقبال‌پي هم واژه‌ي فرخنده‌پي را به كار گرفت كه البته نادرست است.
خدا خدا كردم كه صحبت‌هايش همين‌جا تمام شود و بيش از اين آتش در خرمن ادب و فرهنگ نيندازد. اما زهي خيال باطل كه شيرين‌كاري‌هاي بيشتري هم در كار بود. حكايتي را كه مولانا بر سبيل مثل و طنز به كار گرفته بود و اشارتي را كه به زانوي پينه‌بسته‌ي شتر داشت، وصل كرد به نتايج تحقياتي كه بر اساس آن پاهاي انسان –به زعم خانم مجري- شخصيت انسان را لو مي‌دهد. بعد باز هم از آن مزه‌هاي تكراري ريخت كه: "اصلا روان شناسي سعدي به همان زانوي شتره مربوط مي‌شه." و پس از بافتن آسمان و ريسمان به هم، نتيجه گرفت كه سعدي، علاوه بر شاعري در روان‌شناسي هم دستي داشته است. خدا را شكر كه وقت برنامه‌شان بيش از اين اقتضا نمي‌كرد، وگرنه هيچ بعيد نبود كه پاي طالع‌بيني هندي و چيني را هم وسط بكشد و رمالي را هم به هنرهاي سعدي اضافه كند.
من به واقع گاهي ترديد مي‌كنم كه آيا قصد و غرضي در كار است كه در فراگيرترين رسانه‌هاي كشور شعور مخاطبان را به بازي بگيرند و سعي در پايين آوردن درك و سليقه‌ي آن‌ها داشته باشند يا خير. اگر اين‌طور نيست، آيا واقعا در كنار تمام نظارت‌هايي كه وجود دارد و مي‌دانيم، هيچ نظارت فرهنگي و علمي‌اي بر برنامه‌هاي اينچنيني صورت نمي‌گيرد تا كلامي كه قرار است به گوش ميليون‌ها ايراني برسد، صحيح و پاكيزه باشد؟ آيا الزامي وجود ندارد كه نويسندگان متن‌هاي اين رسانه‌ها زحمت اندك مطالعه‌اي را بر خود هموار كنند تا هر حرف نادرستي را به خورد مخاطبان ندهد؟ آيا مرجعي در كار نيست كه نويسندگان متن‌هاي اين‌چنيني را بازخواست و از تكرار چنين خزعبلاتي جلوگيري كند؟ آيا آن‌قدر كه وقت و زمان صرف لودگي‌هاي مجري و شوخي‌هاي تكراري و بي‌مزه‌اش مي‌شود، براي محتوا و غناي اين برنامه‌ها هم زماني گذاشته مي‌شود؟
چه سوال‌هايي مي‌پرسم. به قول خود سعدي، چو داني و پرسي سوالت خطاست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر