اين دومين باري است كه از تماشاي اثري از شما ناراضي برميگردم. بار
اول٬ نمايش درس بود كه به اميد ديدار آن به ايران آمدم و تماشايش راضيام نكرد.
اين بار هم كه به ديدار نارنجيپوش رفتم٬ آني نبود كه ميبايست باشد. هر دوي اين
بارها٬ مانند آدمي كه به وعدهي چلوكباب به مهمانياي جايي كشانده باشندش٬ اما دست
آخر با يك كيك و نوشابه سر و ته قضيه را هم آورده و راهياش كرده باشند٬ دست از پا
درازتر به خانه برگشتم. آخر بالاخره اسم مهرجويي٬ چه خودتان بخواهيد يا نخواهيد٬
مانند همان چلوكباب كه آب از دهان اصحاب شكم راه مياندازد٬ دل دوستداران سينما را
هم شاد ميكند كه قرار است پاي اثر خوبي بنشينند كه خوراك روحي هفتهها و ماههايشان
شود. باور كنيد روا نيست كه شما ما را هوايي چلوكباب كنيد٬ ولي به جايش كيك و
نوشابه دستمان بدهيد.
سالها پيش٬ در فرصتي كه دست داد و به ديدار آقاي هوشنگ
گلشيري رفتم٬ از او پرسيدم چطور بايد بدانم يادداشت يا داستاني كه نوشتهام٬ چيز
خوبي از آب در آمده است يا نه. جواب گلشيري اين بود كه راههاي زيادي براي محك يك
نوشته وجود دارد. اما براي كسي كه زياد كتاب خوانده است و ميخواند٬ بهترينش شايد
اين باشد كه كلاه خودش را قاضي كند و ببيند آيا آنچه را كه بر كاغذ آورده است٬
خود ميپسندد و رضايتش را برميانگيزد يا نه. حالا اگر بخواهم همان آموزه را اينجا
به كار بگيرم٬ بايد بپرسم آيا باوركردني است كه خالق گاو و دايرهي مينا و اجارهنشينها
و درخت گلابي٬ خود از نارنجيپوشي كه به تصوير كشيده است رضايت داشته باشد و آن را
همدوش باقي كارهايش بنشاند؟
آقاي مهرجويي عزيز٬ هيچ كس از شما انتظار ندارد كه هميشه
شاهكار بسازيد. اين حق شماست كه آثار هنريتان بالا و پايين و فراز و نشيب داشته
باشد. هيچ كس هم نميگويد كه بايد آنچه به تصوير ميكشيد يا مينويسيد٬ سليقهي
همهي مخاطبان را تأمين كند و رضايت همه را برانگيزد. اما شما هم به ما حق بدهيد.
ما هم نگرانيم كه مبادا اين روند ادامه پيدا كند و ديگر هميشه آثاري از كارگاه شما
بيرون بيايد كه با بيحوصلگي و كم دقتي و از سر تكليف خلق شدهاند. ما مارگزيدگاني
هستيم كه ديگر از هر ريسمان سياه و سفيدي ميترسيم. ميترسيم مبادا كيميايي ديگري
روي دستمان بماند كه با آن همه فيلمهاي مهم و ماندگار٬ حالا ديگر سالهاست
چيزهايي ميسازد كه نه ما زبانش را ميفهميم و نه او خواست ما را ميداند.
آقاي مهرجويي٬ ما شما را به پستچي و هامون و ليلا و
دختردايي گمشده و دهها شاهكار ديگر ميشناسيم. نسل ما و نسل پيش از ما تصويري از
شما ساخته است كه به نظرم حتي خودتان هم اجازه نداريد آن را بي دليل موجهي خراب
كنيد و از ما بگيريد. مهم نيست كه 72 سالگيتان را جشن گرفتهايد. مهم اين است كه
ما هنوز به شما دل بستهايم و چشمانتظار كارهاي خوبتان هستيم.
شما كه نميخواهيد همينطور چشمانتظارمان بگذاريد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر