- See more at: http://blogtimenow.com/blogging/automatically-redirect-blogger-blog-another-blog-website/#sthash.auAia7LE.dpuf گاهك: اميد به ايران بازگشت

یکشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۹۰

اميد به ايران بازگشت

تلويزيون را روشن گذاشته بودم روي بي‌بي‌سي فارسي كه صدايش را بشنوم و خودم ايستاده بودم به شستن ظرف‌ها. همين‌طور دلي‌دلي مي‌كردم و به اخبار هم گوش مي‌دادم كه يكهو صداي مجري را شنيدم كه: خبر خوش! اميد به ايران بازگشت!

خشكم زد. همان‌طور با دست و بال كفي و خيس جست زدم جلوي تلويزيون كه ببينم داستان چيست و جريان از چه قرار است. حيرتم اما ديري نپاييد. گزارشي بود درباره‌ي بازگشت درناي سيبري (كه نامش را اميد گذاشته‌اند) به تالاب‌هاي فريدون‌كنار مازندران كه البته در نوع خود واقعا هم خبر بسيار خوش و معجزه‌واري‌ست. اما من حالت آدمي را داشتم كه كنف شده است. برگشتم به ظرف شستنم. بعد يكهو به خودم نگاه كردم و ديدم چقدر آرزوي آن را دارم كه خبر خوشي از ايران به گوشم برسد. خبري غير از اختلاس‌هاي ميلياردي و وعده‌هاي دروغ و زنداني كردن دانشجوها و موج فرار نخبگان و آلودگي هوا و پارازيت‌هاي سرطان‌زا و فقر و فحشاي فراگير و پايين آمدن سن اعتياد و رشد اقتصادي منفي و تحريم‌هاي جهاني روزافزون و ناامني و تجاوز گروهي به مهمانان و امثال اين‌ها كه ديگر عادت كرده‌ايم به شنيدنشان. خبري غير از اين‌ها.

برگشتم به ظرف شستنم و ديدم سال‌هاست در آرزوي اين لحظه هستم. نه فقط من٬ كه همه‌مان هستيم. اين‌كه يكهو بشنوم فلان اتفاق خوب در ايران رخ داد و اولش باورم نشود و بروم چندجاي ديگر هم چك كنم كه مطمئن شوم و وقتي يقين كردم٬ بپرم پاي تلفن و تند‌تند شماره‌ي دوستانم را بگيرم و بهشان مژده‌ي خبر را بدهم و به خانه زنگ بزنم و به پدرم بگويم شنيدي خبر را؟ او هم با هيجان بگويد: آره. تو هم شنيدي؟ من هم بگويم آره. شنيدم. به مامان هم گفتي؟ او هم بگويد گفتم و همين‌طور بيخودي بخنديم و هي از هم بپرسيم كه مطمئن شويم همه‌ي دور و بري‌هامان هم خبر خوش را شنيده‌اند و حالا همه خوشحالند كه بالاخره طلسم سياهي شكسته و اتفاق خوبي هم در اين آب و خاك رخ داده است. كه قند در دلمان آب شود.

خبر خوش؛ چيزي كه سال‌هاست نشنيده‌ايم.

۱ نظر: