آقاي ياهوي عزيز٬
ما يك اشتباهي كرديم و دوازده سال پيش كه خواستيم اولين ايميل زندگيمان را بسازيم، به سراغ شما آمديم.
اين درست كه شما زماني براي خودت اولين و يكهتاز بودي و ريش ما گروي شما بود، اما باور كن زمانه تغيير كرده است و امروز چيزهايي نظير جيميل و ديگران هم وارد بازي شدهاند و اگر ميبيني ما هنوز در خدمتت ماندهايم، تنها به دليل مناعت طبع ما و سبق دوستي و آشناييمان است و نه كاردرستي تو.
اينطور شنيدهام كه در سراسر جهان بالاي 250 ميليون كاربر براي خودت دستوپا كردهاي. با اين حساب، بعيد نيست روز و خاطرهي آشناييمان را فراموش كرده باشي و مرا اصلن به ياد نياوري. اما من كه يادم نميرود آن روز زمستاني سال 78 را كه توحيد عمويي دست مرا گرفت و بردم در سايت كامپيوتر دانشكدهي صنايع دانشگاه علم و صنعت و برايم اولين ايميل زندگيم را در تو كه ياهو باشي ساخت. باز هم ممكن است تو يادت نيايد. ولي من خوب يادم است كه آن زمان قرارمان اين نبود اينقدر ادا و اطوار داشته باشي و كار را به اينجا برساني كه ديگر دستخطم را هم نخواني.
خلاصهي داستان از اين قرار است:
1- سيستم جستجوي تو كه تقريبن تعطيل است. ميپرسي چطور؟ عنوان ايميلي را كه دارم با چشم خودم ميبينمش، كپي ميكنم در محل جستوجو و تو چشم در چشم من با پررويي ميگويي چنين ايميلي موجود نيست. آقاي عزيز، من كه فرصت جستوجوي دستي و دانهبهدانهي ايميلها را ندارم. پس اين سيستم جستجويت به چه دردي ميآيد؟
2- مشكل بالا را بيش از 4 بار به بزرگترهايت (yahoo help) گفتهام و آنها هم قول دادهاند حلش كنند كه تا اين لحظه خبري ازشان نشده است. جهت مزيد اطلاع آخرين درخواست كمك را حدود شش ماه پيش ارسال كردم و به جز پاسخ خودكاري كه براي تشكر برگردانده شد و قول داد مسؤول مربوطه ظرف 24 ساعت آينده جوابم را بدهد، چيزي به دستم نرسيد. اين 24 ساعت اگر پنج ماه و 24 روز هم بود، بايد تا به حال خبري از آن مسؤول بالاسريت ميشد.
3- من تا به حال بيشتر از ده بار برايت توضيح دادهام كه ايميلهايي كه از فلان آدرس ميآيد، بگذارش داخل فلان پوشه. حالا اينكه تو بعضي را ميگذاري داخل آن پوشه و بعضي ديگر را همينطور قل ميدهي قاطي ايميلهاي عادي، معنيش چيست؟ صاف و پوستكنده بگو معني اين كارت چيست؟ اگر منظورم را نفهميدهاي كه كلن نبايد بفرستي در پوشه٬ اگر هم فهميدهاي كه اين لاييكشيدنها ديگر براي چيست؟
4- من و دوستم همزمان يك ايميل را براي هم ميفرستيم. او از جيميل خودش به جيميل من. من از ياهوي خودم به ياهوي او. جيميل به طرفةالعيني ميرسد و بعد از آن بايد چشمانتظار بمانيم تا ياهو لخلخكنان از راه برسد. آخر پدر من٬ مگر كوه كندهاي كه دارد جانت درميآيد؟
5- يعني تو چطور هنوز بعد از اينهمه سال فرق اسپم و ايميل حسابي را نميداني؟ حالا ميگوييم بعضي ايميلها را نميتوان تشخيص داد؛ قبول. اما آخر اين بابايي كه در دفتر آدرس من نامش هست و تا به حال صد تا ايميل هم ازش دريافت كرده و خودم هم ده بار برايش ايميل دادهام، جايش در اسپم است؟ نه، خداييش جايش در اسپم است؟ يا اين ايميل كه معلوم است طرف براي هزار نفر كپي كرده و به همهشان هم گفته است من به تو اعتماد كردهام و ميخواهم پول شوهر فقيدم را به حساب تو منتقل كنم، يعني اين را بايد بفرستي در inbox من؟ كجاي اين ايميل داد نميزند كه اين اسپم است؟
6- ميخواهم نام گيرنده را وارد كنم. حرف اول اسمش را وارد ميكنم كه باقيش را نشانم دهي. خبري نميشود. معلوم ميشود دفترچه نشانيهايت دچار مشكلي شده و ارتباطش قطع است. به رويت نميآورم و با بزرگواري نشاني طرف را دستي وارد ميكنم و ايميل را ميفرستم. ولي تو اينقدر پررو شدهاي كه بعد از فرستادن ايميل٬ بي كمترين شرم و خجالتي ميپرسي آيا دلم ميخواهد اين آدرس را به دفترچه اضافه كنم يا خير. اَي٬ رويت را بروم من.
من حرمت دوستي و سابقهي آشنايي را نگاه داشتهام كه هنوز دستم را از دستت بيرون نكشيدهام. وگرنه با همين شناسه، حسابي هم در جيميل دارم كه اگر ببينم اين ادا و اطوارها را همچنان داري ادامه ميدهي، راهم را ميكشم و ميروم آنجا. پشت سرم را هم نگاه نميكنم. شايد تنها حسرتي كه اين وسط برايم باقي بماند، اين خاطره باشد كه 12 سال پيش توحيد دست مرا گرفت و بردم در سايت كامپيوتر دانشكدهي صنايع و برايم اولين ايميل زندگيم را درست كرد و من هنوز -مثل هر اولينِ ديگري- لذت داشتن ايميلي را به نام و براي خودم به ياد ميآورم. به توحيد گفتم حالا يك امتحاني هم بكن ببين ايميلهايم خوب ميرود و ميآيد يا نه. نگاه عاقل اندر سفيهي كرد بهم كه اداره پست كه نيست نامه وسط راه گم شود. ميرود و ميآيد ديگر. گفتم كه، آن زمان قرار نبود تو از از اين ادا و اطوارها داشته باشي.
بعد رفتم داخل inbox و ديدم پيام خوشامدي برايم فرستادهاي و كلي تحويلم گرفتهاي و اينطور شد كه مهرت به دلم نشست و پابند خانهت شدم. بعدتر كه مسنجرت را هم رو كردي و درمان دلهاي مبتلا شدي. در روزگار عسرت و بيچيزي دلال محبت شدي و ما را به اين و آن رساندي. اين و آن را هم به ما رساندي. شب و روز مهمانت بوديم و اخم نميكردي. لب ور نميچيدي. فكر كردي اينها را يادم ميرود؟ حالا تو داري سر هيچ و پوچ آنهمه خاطره و گذشتهي پربار را به باد ميدهي؟ حيف نيست آخر؟
***
در كتاب "يكهلو، هزار هلو"ي صمد بهرنگي، جايي باغبان اره به دست ميگيرد، مثلن به اين هوا كه ميخواهد درخت هلويي را كه بار نميدهد ببرد. بعد كسي كه از قبل با او هماهنگ شده است، از راه ميرسد و دست ارهدار را ميگيرد و پيش روي درخت از جانب او قول ميدهد كه سال بعد ميوه بياورد. مثلن به در گفتن كه ديوار بشنود. به خيالشان كه درخت از برق اره و خطري كه از بيخ گوشش گذشت، بترسد و حيا كند و تكاني به خود بدهد و باري بياورد.
پارسال زمستان يكبار با يكي از دوستانم نشستيم به چت كردن در ياهو مسنجر. به دوستم گفتم ميخواهم ايميل ياهويم را كنار بگذارم و بروم سراغ جيميل. گفتم ياهو مشكل زياد دارد و اذيتم ميكند. يكيك مشكلاتش را هم برشمردم. بعد دوستم –كه پيشترش در جيتاك با او هماهنگ كرده بودم- نقش آن يارو را بازي كرد كه از راه رسيد و دست ارهدار را گرفت. بهم گفت ياهو را رها نكنم. گفت مشكلاتش خوب ميشود. گفت حتمن به صورت موقتي مشكلي پيش آمده است و به زودي برطرف ميشود. گفت حيف است ياهو را ول كنم و به اين همه سال دوستي پشت پا بزنم و از اين حرفها. دست آخر هم از من مهلتي گرفت و از جانب ياهو قول داد كه حتمن تا آن زمان خوب ميشود. همهي اين حرفها را هم در ياهو مسنجر زديم كه مطمئن باشيم به گوشش ميرسد.
گفتيم شايد افاقه كند. نكرد كه نكرد.
***
نكن آقاي ياهو. نكن برادر من. وقتي ميگويم فلان ايميل را برايم پيدا كن، تنبلي نكن و خوب همه جا را بگرد. فرق اسپم و ايميل حسابي را بشناس. هر ايميل را در پوشهي درست خودش بفرست. ايميلها را سريعتر برسان دست صاحبش. قايمموشكبازي درنياور و نشاني ايميل ملت را درست نشان بده. چه بگويم ديگر؟ حيف است به خدا خاطرهي آن روز كه تو را ساختم و بهم خوشامد گفتي و در دلم خانه كردي. حيف است آن اعتمادي كه به تو كردم و شدي محرم اسرارم. حيف است اين دوستي دور و دراز. بيا تا وقت باقيست.
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست
روا بود که چنین بیحساب دل ببری
مکن که مظلمهي خلق را جزایی هست
توانگران را عیبی نباشد ار وقتی
نظر کنند که در کوی ما گدایی هست
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
کسی نماند که بر درد من نبخشاید
کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست
هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی
از این طرف که منم همچنان صفایی هست
به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت
هنوز جهل مصور که کیمیایی هست
به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید
و گر به کام رسد همچنان رجایی هست
به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست
که در جهان بهجز از کوی دوست جایی هست
پ.ن. اين يادداشت را لطفن دستبهدست كنيد تا برسد دست ياهو.
چقدر دلت پره....... کاش دل منم از دست آقای یاهو فقط پر بود D:
پاسخحذفاین روزا آدما که آدمن نمی فهمن دیگه شما از آقای یاهو چه انتظاری دارید !!!!!
:))
پاسخحذفخوش بحالت اويس. چه حافظه خوبي داري. من كه عمرن اگر نگفته بودي خاطره ي اون روز رو به ياد نمي آوردم. حقيقتش بايد بگم حالا هم كه گفتي، باز هم فقط خاطره محوي از اون روز به ذهنم مياد.
پاسخحذفدرهرصورت از يادآوريت ممنونم. چون چند وقت پيش داشتم با خودم فكر مي كردم كه چه كارهايي مفيدي تو زندگيم انجام دادم. و حالا اين مورد رو هم مي تونم به اون ليست نه چندان بلند بالا اضافه كنم. :))
درمورد ياهو هم بهت بگم كه من هم مثل تو پام گيره. آخه يه عمر با اين ياهوي لعنتي نون و نمكي خورديم! ميدوني اين ايميل من مال چند سال پيشه؟ فكر كنم مال 13-12 سال پيشه. به نظرم پيش دانشگاهي بودم. يه عمر با اين ايميل زندگي كردم. گرچه تاحالا بارها گفتم كه عطاش رو به لقاش ببخشم و همه كارهام رو منتقل كنم روي ايميل گوگلم، اما باز هم دلم نيومده. آخه اين رفاقت 12-13 ساله رو نميشه با رفاقت 2-3 ساله گوگل طاق زد كه! هرچقدر هم كه گوگل بهتر و قويتر باشه.
از دست اين دل لعنتي قديمي كه مدتهاست تاريخ مصرف استانداردهاش گذشته! :)