خواب ديدم با حميرا خوابيدهام. به نظرم نوعي تنبيه يا مجازات بود٬ چون اكراه خودم را هم در خواب به ياد ميآورم. حالا اينكه حميرا با آن آرايش عجيب و غريب و موهاي فرفري تا چه اندازه در خواب ميتواند ترسناك باشد٬ به كنار. بخش هولناكتر داستان اين بود كه همچنان كه مشغول بوديم٬ بيوقفه اين آهنگ "ميخوام برم درياكنار٬ درياكنار هنوز قشنگه" را هم ميخواند و من كه به اين ترانه و تحريرهاي جيغ مانندش حساسيت دارم٬ تنها ميكوشيدم با شدت و سرعت بخشيدن به كار مانع اوج گرفتن صدايش شوم كه البته بيفايده بود. سراغ بيتهاي بعدي هم نميرفت و مدام همين يك مصراع را تكرار ميكرد.
در فكر بودم كه به ناگاه بزنم به چاك و شرش را بكنم كه يكهو در اتاق باز شد و شماعيزاده پابرهنه دويد داخل كه "گيتار مرا كجا بردهاي؟" گفتم آقاي شماعيزاده٬ ما الان در موقعيت مناسبي نيستيم. بعدن در اين باره صحبت ميكنيم. توجهي نكرد و مشغول وارسي گوشهكنار اتاق شد كه مثلن گيتارش را پيدا كند. خواستم بروم جلويش را بگيرم٬ اما حميرا نگذاشت و گفت اول بايد اين كاري را كه شروع كردهام٬ تمام كنم. خلاصه٬ اوضاعي بود.
كابوسهايمان هم به آدم نميماند.
dislike!
پاسخحذفواقعا...؟؟؟!!!!
پاسخحذفعجب کابوسی بوده واقعا!!!!!!
پاسخحذفمخصوصا اون لحظه ای که شماعی زاده میاد تو رو خیلی خوب اومدی
عجب کابوسی!!! شاید شب قبل از خواب پرخوری کردی!!!
پاسخحذفمي خوام برم دريا كنار درياكنار هنوز قشنگه... هاهاها :))
پاسخحذففکر کنم شما بیگانه با دریا نیستین ...
پاسخحذفحمیرا هم زنی هست که درون شما محبوسه و خب خیلی واضح خواسته شو گفته ؛ شما هم در عوض با چیز دیگه ای مشغولش دارین می کنین ؛ اون ولی خواسته شو یادش نمیره و نرفته ...
همون دلخوشی رو هم نیروی مزکر درونتون با دخالت بیجا می خواسته سلب کنه ...
به همین سادگی !
حالا دریا می تونه نماد یک چیز عزیز ؛ عمیق و آشنا باشه بسته به احساس و تداعی شما در مورد اون ..
:))))))
پاسخحذفخوبه!!!!!!
پاسخحذفپس با توجه به اقرار صریح خودتون اونم در شرایط بلوغ ،عقل و اختیار، بقیه چیزاتونم به آدم نبرده.گویا تامین این نیاز در عالم واقع نتونسته جوابگوتون باشه که دست از سر حمیرا هم بر نداشتین.
در ضمن رای صادره قطعی و حتی غیر قابل فرجام خواهی و اعاده دادرسی می باشد.