آقاي بهروز غريبپور عزيز، سلام.
بالاخره بايد يك جاي كارمان بلنگد. يعني اصلن نميشود همهچيز درست و حسابي پيش برود. قضيه از اين قرار است:
چند روز پيش يادداشت كوتاهي نوشتم دربارهي اپراي مولوي و هزار تعريف و آفرين فرستادم به آن و دست آخر هم خوانندگان را حواله دادم كه بخرند و ببينندش. از روزي كه اين مطلب را در وبلاگم گذاشتهام، هر روز يكي دو تا از دوستانم پيغام ميدهند كه براي خريدش به اينجا و آنجا سر زده و دستخالي برگشتهاند. يكيشان كه اصلن ميگفت خانمِ شهركتاب خسته شده بود انگار از اين همه مراجعه. "اپرا" از دهانم درنيامده، سري تكان داد كه "نداريم. اپراي مولوي نداريم!"
آخر آقاي عزيز، كپي اثر كه تمام و كمال در يوتيوپ و سايتهاي مشابه موجود است. اصل آن هم كه در بازار يافت مينشود. يعني واقعن انتظار داريد در چنين شرايطي تماشاگر آن را از اينترنت دانلود نكند و نبيند؟ منتظر بماند تا كي افتخار بدهيد و آن را راهي بازار كنيد؟ در اين اوضاع و احوال كه هيچ امنيتي براي توليد كار فرهنگي در اين آب و خاك وجود ندارد، همين كه هنوز هستند كساني كه با وجود دسترسي به اثر در اينترنت، زحمت مراجعه و هزينهي خريد را بر خودشان هموار ميكنند جاي آفرين دارد. حالا شما عوض تشويق و تشكر مشكل جديد ميتراشيد و دردسرش را زياد ميكنيد؟ كار را تكثير و راهي بازارش كنيد كه مشتري نپرد. آخر در اين بازار وانفسا، اين هم ناز كردن دارد؟
ميدانم شما تهيهكنندهي كار نيستي. اما اين را گذاشتم اينجا كه اتمام حجت باشد كه پسفردا نياييد از عدم استقبال و مشكلات مالي و اين چيزها حرف بزنيد. نه اينكه اين صحبتها درست نباشد. كيست كه نداند چه مصيبتها دارد بازار و كار فرهنگي در ايران. ولي به هر حال فرق هست ميان كسي كه در همين بازار شلمشوربا با برنامهريزي و سختگيري لنگان خرك خويش را به منزل ميرساند و كسي كه شل ميدهد و افسار از دستش خارج ميشود. شما را ميگويم. يكي را ميبيني اثرش را همچون جان شيرين سفت ميچسبد كه لو نرود، بعد با تبليغات فراوان اسم و رسمي براي آن به هم ميزند، بعد هم در زمان درستش تعداد مناسبي از آن را روانهي بازار ميكند. يكي هم اول فايلش را به اين و آن ميدهد و دست آخر هم از يوتيوپ سردرميآورد، بعد وقتي همه دانلودش كردند و عطشها و سروصداها خوابيد، لخلخكنان وارد بازار ميشود. فرق است برادر ميان اينها.
حالا اين كه گذشت. ولي كار بعديت را قرص و قايم بچسب كه مواجب بيشتري برايت داشته باشد. چرا اينها را ميگويم؟ نگرانيم از اين است كه مشكلات مالي گريبانت را بگيرد و نتواني تا مدتي چيز جديدي بسازي. نگرانيم از اين است كه ما را در خماري بگذاري. آخر تو كه نميداني چه جاني دادي به ما با اين اپراي مولوي. حتم دارم نميداني.
پ.ن.1. كسي برايم نوشته است اثر قبلن راهي بازار شده است. اگر اينطور هم باشد، چيز زيادي را تغيير نميدهد. لابد آمده و تمام شده است. چرا دوباره تكثيرش نميكنيد كه ملت به گرفتاري نيفتند؟
پ.ن.2. جواب بهروز غريبپور را اينجا بخوانيد.
اویس مطمئنی؟ من برام از ایران CD کار اومده ها!
پاسخحذفمن از اين و آن شنيدم كه مراجعه كردند و پيدايش نكردند. شايد هم قبلن آمده به بازار و الان ناياب شده باشد. نميدانم. ولي حتي اگر هم اين حالت دوم باشد، باز هم همين گلايهها به جاي خود باقيست. خب دوباره تكثير كنيد و بدهيدش بيرون ديگر. نازكردن براي چيست؟
پاسخحذفمرسی اویس جان ، دست مریزاد که نوشتی و تشکر از آقای غریب پور که پاسخ داد.
پاسخحذفسلام چه دل خسته ای دارید العجب . خوش به حال بی خیالیتان
پاسخحذف