روزهايي كه كاري٬ جلسهاي چيزي در دانشگاه ندارم يا نياز به منبعي در كتابخانه ندارم٬ در خانه ميمانم و با ويپيان به دانشگاه وصل ميشوم. امروز هم از آن روزها بود كه چشم باز كردم و هواي ابري و باران نمنم را كه ديدم٬ هوس كردم در خانه بمانم و به درس و مشقم برسم.
نشسته بودم به كارم پشت پنجره٬ ليوان چاي دم دستم. بيرون بارانكي ميزد و از آن لحظههاي خوشي بود كه آدم دلش ميخواهد كش بيايد و تمام نشود. سرم گرم كارم بود كه دو تا كبوتر چاهي٬ همان كبوترهاي حرم٬ آمدند و روي پنجرهي روبهرويي نشستند٬ با فاصله. يكي اين طرف پنجره٬ يكي آن طرف. با هم كه نيامدند؛ اولي يكي آمد٬ بعد يكي ديگر.
كمي دور و برشان را پاييدند و بعد يكيشان پريد پيش ديگري. معطل نكردند. شروع كردند به عشقبازي. چه بازياي ميكردند در اين هواي باراني٬ زير آن سرپناه٬ چه خلوتي داشتند.
يواشكي از گوشهي چشم ميپاييدمشان و محو تماشاشان بودم. كارشان كه تمام شد و كامشان را كه گرفتند٬ دوباره يكي پريد آن لبهي پنجره. انگار ميخواستند بگويند ما با هم نسبتي نداريم. تنمان به هم نخورده است و كاري هم با هم نداشتهايم. به تصادف است كه هر دومان اينجا نشستهايم.
ديگر دلم طاقت نياورد. بلند شدم و پنجره را باز كردم. صداشان كردم و پرسيدم: ببينم مگر شماها هم از جايي آمدهايد كه بايد دوست داشتن را پنهان كنيد؟ دنبال جاي خلوتي بگرديد كه هم را ببوسيد و بعد جايتان را عوض كنيد و دور از هم بنشينيد كه كسي بويي نبرد؟ مگر شما هم از جايي آمدهايد كه بايد حواستان به در و همسايه باشد و همه جا را بپاييد كه آشناي فضولي كسي شما را نبيند؟ نكند شما هم از جايي هستيد كه ازتان ميپرسند چه نسبتي با هم داريد؟
صدايم را كه شنيدند٬ دستپاچه شدند. گويي پشت پنجره كه نشسته بودم٬ مرا نميديدند و حالا كه پنجره را باز كرده بودم٬ فهميدند رو دست خوردهاند و خلوتشان چندان هم خلوت نبوده است. هولهولكي نگاهي به هم كردند و پر زدند و رفتند. شايد هم پيش از پريدن٬ قرار بعديشان را گذاشتند. خواستم بگويم نترسيد. اينجا كسي كاري به كارتان ندارد. اينجا كسي براي عشقبازي بازخواستتان نميكند. اما ديگر دور شده بودند.
آشنا ميزدند. به گمانم هموطن بوديم.
salam mohandes
پاسخحذفarze eradat
faghat khastam begam moteasefane nemitoonam aksaye in post va sayere postharo bebinam
mamnoon misham raf'e moshkel koni
Thank you for your consideration
سلام منم نميتونم عكسا رو در حات عادي وا كنم ولي هر وقت با فيلترشكن(ultra surf) باز ميكنم عكسا باز ميشه. نميدونم چه ربطي داره. ولي گفتم شايد واسه شما هم عمل كنه.
پاسخحذفآره. اين به خاطر اين است كه blogspot عكسها را در blogger بارگذاري ميكند و ايران هم blogger را بسته است. :(
پاسخحذففكر كنم چارهاش همين شيوهي مريم باشد.
چقدر هم كه تو بازخواست شدي!آدم نميدونه اين آه سوزناك رو باور كنه يا اون پروندهي پر بار رو.
پاسخحذفdahanat ra mibooyand mabada gofte bashi doostat daram...
پاسخحذفلطفا دوست داشتن رو با چیز دیگه اشتباه نگیرید. همه جای دنیا عشق قابل احترامه و ایران هم از این قضیه مستثنا نیست. انصاف خوب چیزیه ها. البته می گم به هر حسی نمی گن عشق و دوست داشتن ...!
پاسخحذفخیلی قشنگ بود!!
پاسخحذفاحساساتی شدیم!!
دلم برا این لحظات تنگ شد...
سلام اویس جان. کبوتر چاهی اگر سوییسه چرا باید بترسه خوب شما براشون شفاف سازی می کردید که اونجا فضولی وجود نداره!!!!!!!!!!!
پاسخحذفاینها عرفیه که خود ما با وجود تمام ادعامون وقتی تو موقعیت قرار می گیریم ازش تبعیت می کنیم. عرف رو من و شما می سازیم. نه فقط تو این مورد که از خیلی لحاظای مهمتر از این ما تو زندگی خصوصی دیگران دخالت میکنیم که این فضولی در برابرشون خیلی منطقی و پدیرفته شدست.