- See more at: http://blogtimenow.com/blogging/automatically-redirect-blogger-blog-another-blog-website/#sthash.auAia7LE.dpuf گاهك: وسواس

جمعه، آبان ۰۷، ۱۳۸۹

وسواس

يكي از سوال‌هايي كه هرازگاهي در حين نوشتن برايم پيش مي‌آيد٬ اين است كه با كلمات غير فارسي‌اي كه در فارسي مصطلح شده‌اند چه بايد كرد. غيرفارسي كه مي‌گويم منظورم عربي نيست كه آميختگي و اشتراك لغات ما و آن‌ها بيش از آن است كه من بتوانم راه‌كاري برايش ارائه دهم يا اصلن حرفي درباره‌اش بزنم. ضمن اين‌كه حساسيت زيادي هم در اين باره ندارم و پذيرفته‌ام كه همان‌طور كه اسپانيولي و فرانسوي اشتراكات زيادي دارند و همان‌طور كه هلندي و آلماني بسيار به هم نزديك هستند٬ فارسي و عربي هم قرابت و آميختگي بسياري با هم دارند. ناراحتي هم ندارد. منظورم لغت‌هاي انگليسي و فرانسه و امثال اين‌هاست كه در زبان روزمره‌ي ما به راحتي مورد استفاده قرار مي‌گيرد٬ اما پاي نوشتن كه به ميان مي‌آيد٬ ذهنم را درگير مي‌كند كه چه بلايي بر سرشان بياورم.

در يكي از اين وبلاگ‌ها ديده بودم كه طرف همان كلمه‌ي خارجي را با حروف فارسي مي‌آورد. مثلن Draft را مي‌نويسد درفت و Terms of reference را مي‌نويسد ترمز آو رفرنس. اين هم به هر حال راهي است. راه ديگرش هم اين است كه همان نوشتار انگليسي‌اش را بياوريم. مثال:

قرار شد تا فردا Draft قرارداد آماده شود. البته تا آن موقع شما هم زحمت بكشيد و دستي به سر و گوش اين Terms of reference بكشيد.

من البته تا جايي كه بتوانم سعي‌ام بر اين است كه معادل فارسي آن‌ها را بياورم. به جاي Draft بگويم پيش‌نويس و به جاي TOR بگويم شرح خدمات. اما همه‌ي لغات معادل شناخته‌شده و جا افتاده‌اي در فارسي ندارند و هميشه اين ترديد در ذهن آدم ايجاد مي‌شود كه كدام شيوه درست‌تر است. من خودم هنوز نتوانسته‌ام در فرهنگ لغات شخصي‌ام مثلن بالگرد را جايگزين هلي‌كوپتر كنم و اگر بر سرم هم بزنند حاضر نيستم وقتي مي‌خواهم كسي را پيتزا مهمان كنم٬ به او بگويم بيا برويم كش‌لقمه بخوريم.


معلم رياضي دوران دبيرستانم نقل مي‌كرد كه زماني قبل از انقلاب نهضتي براي بيرون راندن كلمات عربي از دايره‌ي علوم برپا شده بود و دستورالعملي هم برايشان از وزارت فرهنگ آن زمان آمده بود كه مثلن به جاي خط بگويند راست و به جاي دايره بگويند گردي و به مماس شدن بگويند ساييدن و امثال اين‌ها. مي‌خنديد و مي‌گفت با اين تفاصيل نقطه را هم بايد مي‌گفتيم بي‌همه‌چيز! به اين ترتيب ترجمه‌ي عبارت:

از نقطه‌اي خطي بر دايره‌اي مماس شد.

مي‌شد:

از بي‌همه‌چيزي راستي بر گردي ساييده شد.

كه واضح بود ميان بچه‌هاي دبيرستاني كه منتظر كمترين بهانه‌اي براي تخيل و خنده هستند٬ صورت خوشي نداشته است. اين شد كه بساطش را جمع كردند و قرار شد همچنان از نقطه‌اي خطي بر دايره‌اي مماس شود.


حالا مي‌ترسم من هم يك وقتي معادل فارسي لغتي را به كار ببرم و اسباب خنده شوم. حكايت همان بي‌همه‌چيز شوم كه راستي را بر گردي ساييده بود.

۳ نظر:

  1. به نظر من فعلا بی خیال دخالت عربی تو فارسی بشیم، بیا ببین دوستان دو روزه پاشون به فرنگ رسیده همچین انگلیسی وسط فارسی بلغور می کنند که تو ترجیح می دی بچسبی به همون راستی بر دایره ای!!
    این ویکند که همون لانگ ویکنده ، بیا بریم بیچ یه کافی بزنیم
    این مال تازه کارهاست مثلا طرف 10 دوزه اومده

    پاسخحذف
  2. فکر کن لغات انگلیسی رو وقتی داری مازندرانی صحبت می کنی به کار ببری!
    من یه بار دیدم!جای همتون خالی بود!

    پاسخحذف
  3. واي برا من وقتي مي خوام گزارش بنويسم خيلي عذاب آوره! آخه واسه بعضي واژه ها هيچ لغت مترادف فارسي يافت نمي شه!!راستي چاره چيست؟حالت اولي كه گفتي خيلي يه جوريه ;)

    پاسخحذف