- See more at: http://blogtimenow.com/blogging/automatically-redirect-blogger-blog-another-blog-website/#sthash.auAia7LE.dpuf گاهك
آرند که واعظی سخنور
بر مجلس وعظ سايه گستر
از دفتر عشق نکته می‌راند
وافسانه‌ي عاشقی همی‌خواند
خر گم شده‌ای بر او گذر کرد
وز گمشدۀ‌ خودش خبر کرد
زد بانگ که کي‌ست حاضر امروز
کز عشق نبوده خاطر‌افروز؟
نی محنت عشق ديده هرگز
نی جور بتان کشيده هرگز؟
برخاست ز جای ساده مردی
هرگز ز دلش نزاده دردی
کان کس منم ای ستوده‌ي دهر
کز عشق نبوده هرگزم بهر
خر گم شده را بخواند کای يار
اينک خر تو، بيار افسار...

جامي