من كه نميتوانم نگاه از نگاهش بردارم. با آن گوشهاي بزرگ و آويزان و شاخهاي شق كردهاش رو به بالا. با آن پيراهن چرك و كثافت و سوراخسوراخي كه تنش كرده است و لابد پيش از آن كه به اين وضع بيفتد و او صاحبش شود٬ زيرپوش يكي از اعضاي خانه بوده است. با مخزني كه آنجايش گذاشتهاند كه مثلن هر جا كه عشقش كشيد نشاشد و زندگي را به نجاست نكشد. با آن بندي كه معلوم نيست كجاي گردنش را به كجاي كپلش وصل كرده است و اصلن به چه درد ميخورد. با دمي كه سر بالا ايستاده است و لابد اگر كسي برود پشتش٬ همهي ننگ و ناموسش را ميتواند ببيند. پاي جلويياش -سمت راستي- را كمي خم كرده و كج گرفته و انگار به خيالش خواسته است ژستي گرفته و خودي نشان داده باشد. و نگاه مهربان و متواضع و آرامش٬ بي حرف و حديثي٬ يا شايد پر از حرف و حديث. پشت دري كه چفتش را هم انداختهاند كه در نرود٬ در نيموجب جايي كه دارد٬تنها ايستاده است٬ بي همدمي. چند وقت است اينجاست؟ نميدانم.
مگر چند بار ممكن است در زندگي يك بز پيش بيايد كه عكاس حرفهاياي از نشنال جئوگرافيك به سراغش برود و عكسي ازش بگيرد؟ اصلن از هر چند صد هزار بز ممكن است يكي بخت و اقبال بلندي بيابد كه شكار چنين صحنهي پر افتخاري شود؟ گمانم اين است كه هيچ موجود ديگري٬ حتي هيچ انساني نميتوانست قدر اين لحظه را آنگونه كه اين بز دريافت٬ دريابد. نگاهش كنيد: به جاي آنكه لب به شكايت باز كند٬ سر و صدا از خودش در كند و به در و ديوار بزند كه مثلن صاحبش چه بلاها كه بر سرش نياورده٬ كه تنهايش گذاشته و كهنهپارههاي اين و آن را رخت تنش كرده٬ بي جفت و همسرش گذاشته و حتي آنجايش را هم چپانده است در ظرفي٬ جايي كه شاش راحت را هم ازش گرفته است؛ به جاي همهي اين حرفها نگاهش را دوخته است به دوربين٬ لبخندي زده است٬ يك پايش را كمي بالا گرفته و خم كرده است و بهترين تصوير زندگياش را تقديم عكاس كرده است.
شما را به خدا نگوييد كه لبخند را در صورتش نميبينيد...
پ.ن. اين هم لينك عكس در سايت نشنال جئوگرافيك:
http://photography.nationalgeographic.com/photography/photo-of-the-day/goat-north-india
اویس
پاسخحذفنمیری بچه
من از اونایی نیستم که الکی واسه هر خزعبلی لایک میزنن، اما خداییش اینو خیلی باحال نوشتی.
ایییییییییییییییییییی ول
مهدی
اگه این ماله نشنال جئوگرافیکه، پس لوگوش کو؟
پاسخحذفنميدانم لوگويش كجاست. ولي من در سايت نشنال جئوگرافيك ديدمش. اين هم لينكش:
پاسخحذفhttp://photography.nationalgeographic.com/photography/photo-of-the-day/goat-north-india/
از موهای بلند و زیباش می شد حدس زد که توی آب و هوای سردی زندگی می کنه، البته توی توضیح عکس نوشته که لباس های کهنه رو برای هوای سرد تنش کردند اما لباس طبیعیش کاربردی تر به نظر میاد! در ضمن حتی در خود ایران، جمع آوری فضولات حیوانی خیلی مرسومه، این کار رو قدیم کسانی که قصد داشتن چوپان بشن، در هنگام کارآموزیشون! کیسه ای به کمر می بستند و پشت گله این فضولات رو جمع می کردند و امروزه به هر کدوم از حیوون ها (که عموما بز هستند) یک کیسه می بندند (البته کمی عقب تر از اونچه که توی این تصویر میبینیم!)، بعد از پهن و خشک کردن این فضولات، کود خوبی بدست میارن، در مناطق محروم به عنوان سوخت تنور هم استفاده میشه (توضیح در مورد فضولات سایر دام ها رو هم اگر خواستی ارائه می کنم)
پاسخحذفراستی، با اینکه این بزه نره، اما خیلی عشوه ی دخترونه ای اومده ها، دقت کردی؟
در ضمن این طور به نظر میاد که این بند، کیسه رو به بدن جناب بز وصل کرده و از نظر قانون جاذبه، کیسه نمیتونه همین جوری به آنجای جناب بز وصل بشه، تا نظر شما چی باشه !
به هرحال دیدگاه رمانتیک شما نسبت به یک یز نر بسیار تاثیرگذار و گاهی رشک بر انگیز است
براوو دکتر
مرسي بابت توضيحات. تعجب من هم از همين بابت بود كه اگر كاربرد اين كيسه براي جمعآوري فضولات بود بايد كمي عقبتر ميبستندش. اينجا كه اينها بستهاند فقط براي همان شاش است و بس!
پاسخحذفدر مورد آن بند هم اگرچه درست ميفرمايي كه براي نگاه داشتن آن مخزن ارزشمند است ولي من فلسفهي اينكه بند را از جلو به عقب فرستادهاند را نفهميدم. نميشد همان عقب ببندندش كه كيسه را نگه دارد؟
به هر حال باز هم ممنون از دقت نظر و توضيحاتت. :)
دوستان عزيز و اويس جان اشتباه نكنيد اين بز ماده است و آن پارچه اي كه شما ازش صحبت ميكنيد پستانهايش است كه با كمي دقت خودتان متوجه ميشويد، من فكر ميكنم صاحبش خواسته شير اين بي نوا را از دسترس بزغاله اش حفظ كند!!!
پاسخحذفطفلك بچه هاش...
پاسخحذف:(
خيلي جيگره من كه گذاشتمش background صفحه ام......
پاسخحذف